باران نمی خواهم


دلتنگی هایم

 

در فاصله ی رویا و تقدیر

زیر چتری از تردید

گاه ملتمس باران

گاه دست به دامن آبم

تا دلتنگیهایم را بشویند...

 

راه گریزی نیست

دلم که تنگ می شود گویی

همه ی راهها و نشانه ها به تو ختم می شوند!

و من تنها کوچه خلوتی می خواهم

برای رفتن تا به تو رسیدن

و گل های مریمی که راه را نشانم دهند...

 

نوشته بودی

اگر کمی صبر کنم باران هم می بارد!

برایم بنویس

اگر بوی گل های مریم را باران بشوید

چگونه می توانم به تو برسم؟!

تا نزدیک تر از خواب و نفس

لب ها و گونه هایمان یکی شوند...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:59 توسط sara| |


Power By: LoxBlog.Com